عادیانلغتنامه دهخداعادیان . (اِخ ) کسانی که منسوب به قوم عاد بودند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : و قصه ٔ جالوت چنان بود که وی مردی بود از فرزندان عمالقه و از جمله ٔ عادیان . (قصص الانبیاء ص 145). رجوع به عاد شود.
عادگانلغتنامه دهخداعادگان . (اِخ ) دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 24هزارگزی جنوب داران و متصل به راه کوهرنگ ، منطقه ای است جلگه و سردسیر. سکنه ٔ آن 957 تن است . آب آن از چشمه و محصولاتش غلات و حبوبات
مارزبانیانOphioglossaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از سرخستباران که دارای برگهای غیرمنقسم و هاگدانهای رأسی هستند
سرخسانگوریBotrychiumواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از مارزبانیان با برگهای شانهای و سرشاخههای منشعب که هاگدانها را حمل میکنند
برهنهساقیانPsilotaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از نهانزادان آوندی که دارای ساقههای بندبند و هاگدانهای سهتایی در هر گره و فاقد برگ مشخصاند
شاهسرخسسانانOsmundalesواژههای مصوب فرهنگستانراستهای از شاهسرخسها با تقریباً بیست گونه و پراکندگی وسیع که با گروه سرخسهایی که دارای هاگدان حقیقی هستند قرابتهایی دارند