هرقلوسلغتنامه دهخداهرقلوس . [ هََ ق َ ] (معرب ، اِ) در زبان یونانی اراکلئیوس به معنی جاورس و حشیشةالورد بوده است . (از حاشیه ٔبرهان چ معین ). به لغت یونانی نوعی از کاسنی صحرایی باشد که آن را هرقلوه نیز گویند. (برهان ). نوعی از هندبای بری است و نزد بعضی ابوخلسا و نزد بعضی قرصعنة. (فهرست مخزن الا
هرقلسلغتنامه دهخداهرقلس . [ هَِ رَ ل ِ ] (اِخ ) هرقل . هرکل . هراکلیوس . نام امپراطور روم در متن نزهةالقلوب و حلل السندسیه بدین صورت نوشته شده است .
هیرقلشلغتنامه دهخداهیرقلش . [ رَ ل ِ ] (اِخ ) هرقلس . هرکول . رجوع به هرقلس و هرکول شود. (نزهة القلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 277).
ارقلیسلغتنامه دهخداارقلیس . [ ] (معرب ، اِ) بیونانی نمام بستانی . (نسخه ای ازتحفه ٔ حکیم مؤمن ). ارقلس . (فهرست مخزن الأدویه ).
ارقلسلغتنامه دهخداارقلس . [ ] (معرب ، اِ) بیونانی نمام بستانی است . (فهرست مخزن الأدویه ). ارقلیس . (نسخه ای از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
ارقلیسلغتنامه دهخداارقلیس . [ اَ ق ِ ی ُ ] (اِخ ) شاعر و کیمیادان یونانی که ظاهراً در مائه ٔ پنجم ق . م . میزیسته . او راست منظومه ای در باب ((هنر مقدس )). || نیز شاعری یونانی در مائه ٔ چهارم ق . م . وی چند هجویّه و کتابی موسوم به ((بحث اشیاء)) کرده است : ارقلیس هذا کان شاعراً من شعراء یونان و
هرقلوهلغتنامه دهخداهرقلوه . [ هََ ق َ ] (معرب ، اِ) هرقلوس . (برهان ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به هرقلوس شود.
انوخلسالغتنامه دهخداانوخلسا. [ اَ خ َ ] (اِ) انوخلثا. ابوخلسا. ابخوسا. خس الحمار. عاقرشمعا. شجرةالدم . رجل الحمامه . حمیرا. هرقلوس . شنقاد.کحلاء. انقلیا. و به سریانی حالوما و بلفظی دیگر بالقس و بفارسی کاهوخر و هوجویه . نام نباتی است شبیه به برگ کاهو و باریکتر و باخشونت و سیاه لون و ملاصق زمین و