مرهقدیکشنری عربی به فارسیزحمت کش , ساعي , دشوار , پرزحمت , خسته کننده , بيزار , خسته , مانده , کسل , بيزار کردن , کسل شدن
مزعجدیکشنری عربی به فارسیپر دردسر , پرزحمت , مزاحم , سخت , دردسردهنده , مصدع , رنج اور , ناراحت , نامساعد (مانند هوا) , ناخوشايند
خستهکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کننده، کسالتآور، پرزحمت، کسلکننده توانفرسا، طاقت (جان،روان) فرسا