مرلغتنامه دهخدامر. [ م َ ] (اِ)شمار. تعداد. اندازه . حد. شماره . حساب : پس اندرنهادند ایرانیان بدان لشکر بی مر چینیان . دقیقی .بیامد به پیرامن تیسفون سپاهی ز اندازه وز مر برون . فردوسی .فراز آوری