چندهلغتنامه دهخداچنده . [ چ َ دَ] (عدد مبهم ) (از: چند + ه ، پسوند). (حواشی برهان ).چند. که مقدار غیر معین باشد. (برهان ) (آنندراج ).
چندهلغتنامه دهخداچنده . [ چ ِ دِ ](اِخ ) دهی از دهستان دهدز بخش دهذر شهرستان اهواز است . در 21 هزارگزی باختر دهدز واقع شده . کوهستانی و گرمسیر است و 200 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ کارون مشروب میشود. محصولش گندم و جو است . شغل
چندهdoseواژههای مصوب فرهنگستانمقدار تجویزشده در یک یا چند وعده، ازجمله مقدار خاصی از دارو یا مقدار معینی از اشعه متـ . مقدار مصرف
پالایة نادیNaudy filterواژههای مصوب فرهنگستانپالایة خطمحور یا شبکهمحور در حوزة مکان که بیهنجاریهایی با طولِموج کوتاهتر از طول پنجرة معین را آشکارسازی میکند و سپس آنها را با برونیابی از دادههای مجاور حذف میکند
روش نادیNaudy methodواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش خودکار، برپایة خط اندازهگیری برآورد ژرفا، که در آن محل و نوع بیهنجاری با استفاده از همبستگی متقابل دادههای خطی مغناطیسی مشاهدهشده با بیهنجاریهای نظری تعیین میشود
پندهلغتنامه دهخداپنده .[ پ ِ دَ / دِ ] (اِ) قطره را گویند اعم از قطره ٔ آب و قطره ٔ باران و قطره ٔ خون و امثال آن . (برهان قاطع). چکه . یوجه . لک . لکه . اشک . خال . || نقطه و ذرات . (برهان قاطع).
چندهسنجیdosimetryواژههای مصوب فرهنگستاناندازهگیری چنده/ مقدار مصرف دارو یا میزان تابش پرتو براساس روشهای علمی متـ . مقدارسنجی 1
چنده نمودنلغتنامه دهخداچنده نمودن . [ چ ُ دَ / دِ ن ُ / ن ِ/ ن َ دَ ] (مص مرکب ) این لفظ هندی است . بفارسی دایره کشیدن و دایره ساختن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 120).<b
چندهسنجیdosimetryواژههای مصوب فرهنگستاناندازهگیری چنده/ مقدار مصرف دارو یا میزان تابش پرتو براساس روشهای علمی متـ . مقدارسنجی 1
پیچندهلغتنامه دهخداپیچنده . [ چ َ دَ / دِ ] (نف ) که پیچد. که بپیچد. که گرد چیزی یا خود برآید. گرد چیزی یاگرد خود حلقه زننده . گردبرگرد خود یا چیزی برآینده . که خمد. که تابد. پیچان . تابنده . خمنده : چو دست کمندافکنان روزگارهمه ش
کوچندهلغتنامه دهخداکوچنده . [ چ َ دَ / دِ] (نف ) رحلت کننده . مهاجرت کننده . کوچ کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوچیدن و کوچ شود.
کلچندهلغتنامه دهخداکلچنده . [ ک َ چ َ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از کلچیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلچیدن شود.