ابصرلغتنامه دهخداابصر. [ اَ ص َ ] (ع ن تف ) بیننده تر. بیناتر. بصیرتر: ابصر از عقاب . ابصر از زرقاء یمامه .
عبسرلغتنامه دهخداعبسر. [ ع َ س ُ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ قوی و تیزرو. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به عبسور شود.
آبسردلغتنامه دهخداآبسرد. [ ب ِ س َ ] (اِخ ) نام محلی بر کنار راه خرّم آباد به بروجرد میان چغلوندی و بروجرد، و فاصله ٔ آن تا خرم آباد 7600 گز است .
آبسردواژهنامه آزادیکی از روستاهای استان فارس که جزء شهرستان جهرم میباشد و بین شیراز و جهرم واقع شده است.(70 کیلو متری شیراز و 110 کیلومتری جهرم قرار گرفته است).
آبسردلغتنامه دهخداآبسرد. [ ب ِ س َ ] (اِخ ) نام محلی بر کنار راه خرّم آباد به بروجرد میان چغلوندی و بروجرد، و فاصله ٔ آن تا خرم آباد 7600 گز است .
آبسردواژهنامه آزادیکی از روستاهای استان فارس که جزء شهرستان جهرم میباشد و بین شیراز و جهرم واقع شده است.(70 کیلو متری شیراز و 110 کیلومتری جهرم قرار گرفته است).