پابسنلغتنامه دهخداپابسن . [ ب ِ / س ِن ن / س ِ ](ص مرکب ) بزادبرآمده . آنکه سنی از او گذشته باشد.- پابسن گذاشتن ؛ به سنین میان جوانی و پیری رسیدن .
آبسنگreefواژههای مصوب فرهنگستاننوار یا باریکهای از صخره یا ماسه یا مرجان یا سازههای دستساز در نزدیکی سطح آب یا برآمده از آن
آبسنگ حاشیهایfringing reef, shore reefواژههای مصوب فرهنگستانآبسنگی که مستقیماً به ساحل قاره یا جزیره متصل است
آبسنگreefواژههای مصوب فرهنگستاننوار یا باریکهای از صخره یا ماسه یا مرجان یا سازههای دستساز در نزدیکی سطح آب یا برآمده از آن
آبسنگ حاشیهایfringing reef, shore reefواژههای مصوب فرهنگستانآبسنگی که مستقیماً به ساحل قاره یا جزیره متصل است
آبسنگ سدیbarrier reefواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آبسنگ مرجانی که آبهای آزاد آن را از خشکی جدا کرده است