آبچلیک نوکقاشقی کوتولهEurynorhynchus pygmeusواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ آبچلیکیان و راستۀ سلیمسانان با منقار کاردکمانند یا قاشقی
حبلقلغتنامه دهخداحبلق . [ ح َ ب َل ْ ل َ ] (ع اِ) گوسفند خُرده . (مهذب الاسماء). گوسفندان ریزه که کلان نشوند. بزهای کوتاه بالا و فرومایه . (منتهی الارب ).
هبلقلغتنامه دهخداهبلق . [ هََ ب َل ْ ل َ ] (ع ص ) کوتاه قامت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کوتاه قامت فربه . (معجم متن اللغة). لام آن بدل است از نون هبنق . (تاج العروس ).
ابلغلغتنامه دهخداابلغ. [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) بلیغتر. رساتر: ابلغ از قس بن ساعده ٔ ایادی . کنایه ابلغ از تصریح است .
ابلقلغتنامه دهخداابلق . [ اَ ل َ ] (اِخ ) نام قلعه ٔ سموأل بن عادیای یهودی و آنرا ابلق فرد نیز خوانند. و مشرف باشد بر تیما، میان حجاز و شام و آثار ابنیه ای از خشت خام بدان جا برجایست و از آنرو آن قلعه را ابلق خوانند که از دور بسیاهی و سپیدی زند.