آبزمینشناسیhydrogeologyواژههای مصوب فرهنگستانعلم رخداد و توزیع و حرکت آب در زیر سطح زمین با تأکید بر سیماهای زمینشناختی
اثر بیهنجار زیمنanomalous Zeeman effectواژههای مصوب فرهنگستانشکافته شدن خطوط طیفی اتمها در میدان مغناطیسی و تقسیم آنها به بیش از سه مؤلفه، درحالیکه اتم در حالت پایه نباشد
اثر زیمانZeeman effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که در آن هر خط طیفی اتمی یا مولکولی براثر میدان مغناطیسی ایستا به چند خط همفاصله تجزیه میشود
اثر زیمان مجذوریquadratic Zeeman effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ شکافتگی خطوط طیف اتمها که متناسب با مجذور میدان مغناطیسی اعمالشده است
اثر زیمان وارونinverse Zeeman effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ زیمانی که بهجای خطوط گسیلی در خطوط جذبی طیف اتمها دیده میشود
swashesدیکشنری انگلیسی به فارسیسوژها، سر و صدا، صدای چلپ چلوپ، جریان اب، زمین لیز وگل الود، چلپ چلوپ کردن، با سر و صدا چیزی راشستن
swashدیکشنری انگلیسی به فارسیکشیدن، سر و صدا، صدای چلپ چلوپ، جریان اب، زمین لیز وگل الود، چلپ چلوپ کردن، با سر و صدا چیزی راشستن
هرز رفتنلغتنامه دهخداهرز رفتن . [ هََ رَ ت َ ] (مص مرکب ) هدر رفتن . تلف شدن . مقابل هرز دادن . (یادداشت به خط مؤلف ). در اراک اگر آب زمین زراعتی بر اثر خراب شدن سد و بند به خارج جریان یابد گویند آب هرز رفت . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
فیفلغتنامه دهخدافیف . [ ف َ] (ع ص ، اِ) جای برابر و هموار. (منتهی الارب ). مکان مستوی . (اقرب الموارد). || بیابان بی آب . || زمین مختلف الریاح . ج ، افیاف ، فیوف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زمین بادخیز یا بادگیر.