خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتش سرخ کن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آب خشک کن
فرهنگ فارسی عمید
کاغذ پرزدار که با آن خطهایی را که با جوهر بر کاغذ نوشته شده خشک میکنند.
-
آب گرم کن
فرهنگ فارسی عمید
وسیلهای که با نفت، برق، و یا گاز آب را گرم میکند.
-
آتش سرخ کن
فرهنگ فارسی عمید
= آتشگردان
-
آشغال جمع کن
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که انواع آشغال از قبیل خردهریزههای چوب و لته و کاغذ و مانند آن جمع میکند و میفروشد.۲. کسی که مٲمور جمع کردن آشغالها است.
-
آکن
فرهنگ فارسی عمید
۱. = آکندن۲. آکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پشمآکن.
-
ادکن
فرهنگ فارسی عمید
مایل به سیاه؛ تیرهرنگ.
-
اژدرافکن
فرهنگ فارسی عمید
نوعی کشتی جنگی کوچک که به طرف کشتیهای دشمن اژدر پرتاب میکند.
-
اشکن
فرهنگ فارسی عمید
= شکن
-
افکن
فرهنگ فارسی عمید
۱. = افکندن۲. افکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پرتوافکن، سنگافکن، شیرافکن، مردافکن.
-
الکن
فرهنگ فارسی عمید
کسی که زبانش هنگام حرف زدن میگیرد؛ کندزبان.
-
اماکن
فرهنگ فارسی عمید
= مکان〈 اماکن عمومی: جاهای همگانی، مانند مسجد، تماشاخانه، مهمانخانه و غیره.〈 اماکن متبرکه:۱. جاهای مقدس.۲. زیارتگاهها.
-
بادشکن
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی هر دارویی که نفخ شکم را برطرف میکند؛ بادبر.
-
بارافکن
فرهنگ فارسی عمید
= بارانداز
-
بازافکن
فرهنگ فارسی عمید
قطعهای پارچه که صوفیان و درویشان به لباس خود میدوختند؛ رقعه؛ پینه.
-
بازیکن
فرهنگ فارسی عمید
آنکه در مسابقهای از قبیل فوتبال، والیبال، و مانندِ آن بازی میکند.