آخال سربارهایslag inclusionواژههای مصوب فرهنگستانمـواد جامد غیرفلزی که در داخل فلز جوش یا بین فلـز جـوش و فلز پایه گیر میافتند
آخاللغتنامه دهخداآخال . (اِ) سقط. افکندنی . نابکار. حشو. فضول . بدترین چیزی . (فرهنگ اسدی ، خطی ). و این کلمه صورتی از آشغال متداول امروز است : از عمر نمانده ست برِ من مگر آمرغ در کیسه نمانده ست بمن بر مگر آخال . کسائی مروزی .از بس
مُک سربارهslag blowholeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مُک که محتوی آخال سربارهای است و عموماً در قسمت فوقانی قطعۀ ریختگی به وجود میآید
آخاللغتنامه دهخداآخال . (اِ) سقط. افکندنی . نابکار. حشو. فضول . بدترین چیزی . (فرهنگ اسدی ، خطی ). و این کلمه صورتی از آشغال متداول امروز است : از عمر نمانده ست برِ من مگر آمرغ در کیسه نمانده ست بمن بر مگر آخال . کسائی مروزی .از بس
آخالفرهنگ فارسی عمید۱. خاکروبه؛ آشغال.۲. خاشاک.۳. هرچیز دورافکندنی: ◻︎ از بس گل مجهول که در باغ بخندید / نزدیک همهکس گل معروف شد آخال (فرخی: ۲۱۸).
آخالinclusion 1واژههای مصوب فرهنگستانمواد جامدی، مانند اکسیدها و سیلیکاتها و تنگستنها و سولفیـدها و سربـارههای حبسشده بین فلز جوش و فلز پایه
آخاللغتنامه دهخداآخال . (اِ) سقط. افکندنی . نابکار. حشو. فضول . بدترین چیزی . (فرهنگ اسدی ، خطی ). و این کلمه صورتی از آشغال متداول امروز است : از عمر نمانده ست برِ من مگر آمرغ در کیسه نمانده ست بمن بر مگر آخال . کسائی مروزی .از بس
آخالفرهنگ فارسی عمید۱. خاکروبه؛ آشغال.۲. خاشاک.۳. هرچیز دورافکندنی: ◻︎ از بس گل مجهول که در باغ بخندید / نزدیک همهکس گل معروف شد آخال (فرخی: ۲۱۸).
آخالinclusion 1واژههای مصوب فرهنگستانمواد جامدی، مانند اکسیدها و سیلیکاتها و تنگستنها و سولفیـدها و سربـارههای حبسشده بین فلز جوش و فلز پایه