خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آداب دان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آداب دان
/'ādābdān/
معنی
دانندۀ آداب؛ آشنا به آداب و رسوم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
suave
-
جستوجوی دقیق
-
آداب دان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'ādābdān دانندۀ آداب؛ آشنا به آداب و رسوم.
-
واژههای مشابه
-
ادآب
لغتنامه دهخدا
ادآب . [ اِدْ ] (ع مص ) اِدآب در عمل ؛ مانده شدن از کار. || رنج دیدن . || در رنج انداختن . رنجانیدن . || مانده کردن . مانده گردانیدن . اِتعاب . اعیاء.
-
ادأب
لغتنامه دهخدا
ادأب . [ اَ ءَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از دأب : مارأیت رجلاًادأب سواکاً و هو صائم من عمر. (الکنی للدولابی ).
-
اداب
لغتنامه دهخدا
اداب . [ اُ ] (ع اِ) ذکر. (مهذب الاسماء).
-
اداب
لغتنامه دهخدا
اداب . [ اُدْ دا ] (ع اِ) سوسن . (مهذب الاسماء).
-
اداب
دیکشنری فارسی به عربی
رسمي
-
comedy of manners
کمدی آداب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] نوعی کمدی استوار بر بذلهگویی و شوخیهای لفظی بسیار که معمولاً مضمون آن به آدابورسوم اجتماعی مربوط میشود
-
آداب گری
فرهنگ واژههای سره
روشگر
-
آداب البحث
لغتنامه دهخدا
آداب البحث . [ بُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) صناعت نظری که آدمی را بکیفیت مناظره و شرائط آن آشنا سازد تا در بحث و الزام و غلبه ٔ بر خصم خطا نکند. (تعریفات جرجانی ).
-
آداب اللسان
لغتنامه دهخدا
آداب اللسان . [ بُل ْ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) علوم ادبیه .
-
اداب ورسوم
دیکشنری فارسی به عربی
نظام
-
اداب نماز
دیکشنری فارسی به عربی
قداس
-
مبادی اداب
دیکشنری فارسی به عربی
لبق , مودب
-
آداب نیک
واژهنامه آزاد
کردار نیک