هدابلغتنامه دهخداهداب . [ هَِ ] (ع اِ) ج ِ هُدّاب . (منتهی الارب ). رجوع به هُدّاب شود. || ج ِ هَدَب . (منتهی الارب ). رجوع به هدب شود.
احدابلغتنامه دهخدااحداب . [ اِ ] (ع مص ) مهربان گردانیدن : احدب علیه . || گوژپشت گردانیدن : اَحدَبه اﷲ.
احضابلغتنامه دهخدااحضاب . [ اِ ] (ع مص ) رسن واژون شده را راست کردن بر چرخ آبکشی تا روان گردد. || احضاب نار؛ افروختن آتش یا هیزم افکندن در آن تا زبانه زند. (منتهی الارب ).
طایفهفرهنگ فارسی عمید۱. جماعتی از مردم که آداب و اخلاق یا مذهب آنان یکی است؛ قوم؛ تیره.۲. گروه؛ دسته.
میلیتاریسملغتنامه دهخدامیلیتاریسم . (فرانسوی ، اِ) تسلط و نفوذ نظامی بر همه ٔ شؤون کشور. || عقیده به اینکه آمادگی برای جنگ از اهم وظایف ملت است . در چنین مرامی خدمات و آداب و اخلاق نظامی مهمترین وظیفه ٔ افراد محسوب می گردد. جنگ طلبی .
تاجلغتنامه دهخداتاج . (اِخ ) (الَ ...)کتاب التاج فی اخلاق الملوک تألیف ابی عثمان عمروبن بحرالجاحظ و آن کتابی است در آداب و اخلاق پادشاهان در مطبعه ٔ دارالکتب مصریه بتصحیح احمد زکی پاشا بطبع رسیده است . (معجم المطبوعات ج 1 ستون 667
آدابلغتنامه دهخداآداب . (ع اِ) ج ِ اَدَب . رسوم : نصر احمد سامانی ... سخت نیکو برآمد و بر همه ٔ آداب ملوک سوار شد. (تاریخ بیهقی ). گفت [ دزدی ] میخواهم ... آداب طریقت آموزم . (کلیله و دمنه ).موسیا آداب دانان دیگرندسوخته جان و روانان دیگرند. <p class="author
ابولیثلغتنامه دهخداابولیث . [ اَ ل َ ] (اِخ ) نصربن محمدبن ابراهیم . فقیه حنفی و مفسر. ملقب به امام الهدی . از مردم سمرقند. او راست : النوازل در فقه . خزانة الفقه . تنبیه الغافلین . بستان العارفین در آداب و اخلاق . مختلف الروایة. مختلفان فی فروع الحنفیه . کتاب تفسیر. کتاب حصرالمسائل . و شرح جام
آدابلغتنامه دهخداآداب . (ع اِ) ج ِ اَدَب . رسوم : نصر احمد سامانی ... سخت نیکو برآمد و بر همه ٔ آداب ملوک سوار شد. (تاریخ بیهقی ). گفت [ دزدی ] میخواهم ... آداب طریقت آموزم . (کلیله و دمنه ).موسیا آداب دانان دیگرندسوخته جان و روانان دیگرند. <p class="author
آدابetiquetteواژههای مصوب فرهنگستانآداب ناظر بر کنش و رفتار و لباس پوشیدن در خلال کسبوکار و فعالیتهای اجتماعی گوناگون
خوش آدابلغتنامه دهخداخوش آداب . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) رسم و آداب دان . مؤدب . خوش رفتار. (یادداشت مؤلف ).
آدابلغتنامه دهخداآداب . (ع اِ) ج ِ اَدَب . رسوم : نصر احمد سامانی ... سخت نیکو برآمد و بر همه ٔ آداب ملوک سوار شد. (تاریخ بیهقی ). گفت [ دزدی ] میخواهم ... آداب طریقت آموزم . (کلیله و دمنه ).موسیا آداب دانان دیگرندسوخته جان و روانان دیگرند. <p class="author