خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آدمیزاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آدمیزاد
/'ādamizād/
معنی
مردم؛ انسان؛ زادۀ آدمی؛ بشر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آدمی، آدمیزاده، انسان، بشر، مردم ≠ دیو، دیوزاد
دیکشنری
human, humanity, humankind, mankind
-
جستوجوی دقیق
-
آدمیزاد
واژگان مترادف و متضاد
آدمی، آدمیزاده، انسان، بشر، مردم ≠ دیو، دیوزاد
-
آدمیزاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] ‹آدمیزاده› 'ādamizād مردم؛ انسان؛ زادۀ آدمی؛ بشر.
-
آدمیزاد
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص مر.) = آدمیزاده : انسان ، بشر. ؛ ~ شیر خام خورده کنایه از: انسان موجودی جایزالخطاست .
-
آدمیزاد
لغتنامه دهخدا
آدمیزاد. [ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) زاده ٔ آدم . انسان . مردم . بشر: یکی را شنیدم از پیران که مریدی را همی گفت ای پسر چندان که تعلق خاطر آدمیزاد بروزی است اگر... (گلستان ).که هامون و دریا و کوه و فلک پری وآدمیزاد و دیو و ملک همه هرچه هستند از آن کمتر...
-
جستوجو در متن
-
adamhood
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آدمیزاد
-
إِنسَانُ
فرهنگ واژگان قرآن
آدميزاد
-
یک سر و دو گوش
لهجه و گویش تهرانی
آدمیزاد
-
جون مرغ
لهجه و گویش تهرانی
همه نوع کالا :()تاشیر آدمیزاد
-
شیر خام خورده
لهجه و گویش تهرانی
آدمیزاد ،فحش مودبانه
-
آدمی
واژگان مترادف و متضاد
آدمیت، آدمیزاد، انسان، بشر ≠ دیو
-
شیر خام خورده
لهجه و گویش تهرانی
آدمیزاد،جایزالخطا بودن آدمی، بدلیل ناپختگی
-
بشر
واژگان مترادف و متضاد
آدم، آدمی، آدمیزاد، آدمیزاده، انسان، مردم، ناس ≠ حیوان
-
بنی آدم
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ) [ ع . ] ( اِ.) انسان ، آدمیزاد.
-
انسان
واژگان مترادف و متضاد
آدم، آدمیزاد، آدمی، انس، بشر، مردم، ناس ≠ جن، دد، دیو