آذرکیوانلغتنامه دهخداآذرکیوان . [ ذَ ک َی ْ ] (اِخ ) نام حکیمی از مردم استخر فارس ، معاصر و معاشر میرفندرسکی ، و بهندوستان معتقدان داشته .
فرتاشفرهنگ نامها(تلفظ: fartāš) وجود که در برابر عدم است . (از بر ساختهی فرقه آذرکیوان ـ برهان . چ معین .)
نیوسادلغتنامه دهخدانیوساد. (ص ) پاینده . بی زوال . (برهان قاطع) (انجمن آرا). ظاهراً از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است .
فرارجاملغتنامه دهخدافرارجام . [ ] (اِ) نام روان سپهر ثوابت است . (انجمن آرا) (فرهنگ دساتیر). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است .
هرآیندلغتنامه دهخداهرآیند. [ هََ ی َ ] (اِ) حقیقت و ماهیت . (آنندراج از دساتیر). برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . رجوع به هرآنید شود.