آرمیدگیلغتنامه دهخداآرمیدگی . [ رَ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی آرمیده . طمأنینه . آرامش . آرام .
پارامضاpartial signature, PSواژههای مصوب فرهنگستاننوعی امضای رقمی که در آن با تولید بخشی از امضا، که تکمیل آن تنها توسط امضاکننده میسر است، گمنامی یک کاربر در میان مجموعهای از کاربران، بدون نیاز به اطلاعات سایر کاربران، تأمین میشود
آرامیدگیلغتنامه دهخداآرامیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) طمأنینه . سکون . قرار. استقرار. آرمیدگی .- آرامیدگی نمودن ؛ تَوَقّر.
ذات الشهورلغتنامه دهخداذات الشهور. [ تُش ْ ش ُ ] (ع ص مرکب ) آن زن که بحد زنان رسیده لکن خون نمی بیند. عده ٔ طلاق او در صورت آرمیدگی با زوج سه ماه هلالی است .