اجماعلغتنامه دهخدااجماع . [ اِ ] (ع مص ) عزم کردن بر کاری . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). || اتفاق کردن جماعت بر کاری . متفق شدن . || گرد آمدن بر. || جمله کردن چیزی را. (منتهی الارب ). || بر کاری جمع کردن . || اِلف دادن . (منتهی الارب ). || راندن همه شتران را. || فرا گرفتن باران همه ٔ زمین را:
ازماعلغتنامه دهخداازماع . [ اِ ] (ع مص ) دویدن خرگوش . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || جای جای برآمدن گیاه و برابر ناشدن آن . || بزرگ شدن گره انگور که جای برآمدن خوشه ٔ آن است . || عزم بر کاری کردن . (منتهی الارب ). قصد کردن . دل بر کاری نهادن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || ثابت ع
اجماعفرهنگ فارسی عمید۱. اتفاق و هماهنگی گروهی در امری؛ متفق شدن.۲. (فقه) اتحاد فقها در مسئلهای شرعی؛ از اصول چهارگانه.
آزمایه 1test caseواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از دادههای آزمایشی و شرایط اجرا و نتایج مورد نظر آنها برای آزمایش بخش خاصی از نرمافزار
آزمایه 2trial 1واژههای مصوب فرهنگستاندر آزمونها و آزمایشها، یک دورۀ (session) تمرین (practice) یا عملکرد در یک تکلیف مشخص
آزمایۀ تصادفیشدۀ خوشهایcluster randomized trialواژههای مصوب فرهنگستانآزمایهای که در آن بهجای افراد یا واحدهای آماری، خوشههایی از افراد یا واحدهای آماری، بهطور تصادفی، به حالتهای مختلف منتسب میشوند
توزیع هندسیgeometric distributionواژههای مصوب فرهنگستانتوزیع احتمال تعداد آزمایهها پیش از نخستین موفقیت در دنبالهای از آزمایههای برنولی
توزیع دوجملهایbinomial distributionواژههای مصوب فرهنگستانتوزیع احتمال تعداد موفقیتها در آزمایههای برنولی به تعداد معین و با احتمال موفقیت مفروض در هر آزمایه
آزمایه 1test caseواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از دادههای آزمایشی و شرایط اجرا و نتایج مورد نظر آنها برای آزمایش بخش خاصی از نرمافزار
آزمایه 2trial 1واژههای مصوب فرهنگستاندر آزمونها و آزمایشها، یک دورۀ (session) تمرین (practice) یا عملکرد در یک تکلیف مشخص