یازندهلغتنامه دهخدایازنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) بقصد کاری دست درازکننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قصد و آهنگ و اراده کننده . (برهان ). قصدکننده . (سروری ) : وزان پس چنین گفت بهرام راکه هرکس که جویا بود کام راچو در خور بجو
رنگدانۀ یازندهextender pigmentواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از رنگدانههای آروماتیک با ضریب شکست کم که به محملی با ضریب شکست حدود 1/5 تا 1/6 اضافه میشود