25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
تمام
بادوام
فراتر
جرداء
دیرگذری
آزِگار
بیشتر بدانید
mentiferous
picrate
pressurized water reactor
چارشاخ زدن
چشمه ٔ شیر
در خصوص
آزگار
'āz[e]gār
معنی
۱. تمام؛ کامل.
۲. دراز؛ طولانی؛ مداوم: یک سال آزگار، شش ماه آزگار.
مترادف
تمام، طولانی، کامل
«»
پیدا نشد!
شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
برای این واژه یک معنی پیشنهاد دهید.