خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشتی سیاست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اشتی
لغتنامه دهخدا
اشتی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به اشتة. رجوع به اشتة شود.
-
گرگ آشتی
لغتنامه دهخدا
گرگ آشتی . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) صلح به نفاق ومکر و حیله و فریب . (برهان ). کنایه از صلح به نفاق و آشنایی به نفاق . (آنندراج ). بنابر مصلحت خود بطریق فریب بظاهر با دشمن صلح کردن . (غیاث ) : صواب آن است که گرگ آشتی کنیم و بازگردیم که نباید خطائی افتد. (ت...
-
آشتی پذیر
لغتنامه دهخدا
آشتی پذیر. [ پ َ ] (نف مرکب ) قابل صلح . لایق وفق .
-
آشتی پذیری
لغتنامه دهخدا
آشتی پذیری . [ پ َ ] (حامص مرکب ) قابلیت وفق . قابلیت اصلاح .
-
آشتی خواره
لغتنامه دهخدا
آشتی خواره . [ خوا / خا رَ / رِ ] (اِ مرکب ) حلوا یا طعام دیگر یا دعوتی که پس از آشتی دو تن ، آن دو با دوستان دیگر در یک جای صرف کنند. حلوای آشتی .
-
آشتی کنان
لغتنامه دهخدا
آشتی کنان . [ ک ُ ] (اِمص مرکب ) عمل آشتی کردن . احتفال برای آشتی دادن و آشتی کردن .
-
جستوجو در متن
-
بریان
لغتنامه دهخدا
بریان . [ بْریا/ ب ِ ] (اِخ ) آریستید. سیاستمدار فرانسوی (1862-1932 م .). وی خطیبی ماهر بودو یازده بار نخست وزیر و وزیر امور خارجه شد. او طرفدار سیاست آشتی با آلمان بود. (فرهنگ فارسی معین ).
-
قهر
لغتنامه دهخدا
قهر. [ ق َ ] (ع مص ) چیره شدن و غلبه کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || خوار کردن . (ترجمان علامه ترتیب عادل ). || آتش گرفتن گوشت و آب از آن روان شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قُهِر اللحم (بطور مجهول )؛ گرفت ...
-
کاترین دو مدیسی
لغتنامه دهخدا
کاترین دو مدیسی . [ ت ِ دُ م ِ ] (اِخ ) دختر لوران دو مدیسی ، متولد در فلورانس ، زن هانری دوم و مادر فرانسوای دوم (1519 - 1589 م .). آلبرماله در تاریخ خود از او چنین نویسد:کاترین دومدیسی و اغماض مذهبی : فرانسوای دویم پس از یکسال پادشاهی وفات یافت (دس...
-
بیسمارک
لغتنامه دهخدا
بیسمارک . (اِخ ) بیزمارک . عنوان کاملش اوتوفورست فون بیسمارک معروف به صدر اعظم آهنین (1815 - 1898 م .). سیاستمدار آلمانی و موجد امپراطوری آلمان ؛ نخست وزیر (1862 - 1890 م .) پروس ، صدر اعظم (1871 - 1890 م .) آلمان . وی پارلمان را بعلت اینکه با بودجه ...
-
داریوش دوم
لغتنامه دهخدا
داریوش دوم . [ دارْ ش ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) نام وی اخس بود و پس از جلوس بر تخت پادشاهی خود را داریوش خواند. توسیدید، پلوتارک و ژوستن نام او را «داری یس » نوشته اند. مسعودی او را دارأبن بهمن اسفندیار نام برده و طبری و حمزه ٔ اصفهانی او را پسر اردشیربن ب...
-
گاندی
لغتنامه دهخدا
گاندی . (اِخ ) پیشوای هندوان و موجد استقلال هندوستان .موهندس کرم چند گاندی روزدوم اکتوبر 1869 م . در شهر پور بندر که یکی از توابع کاتیاوار واقع در ایالت غربی هند است پا به عرصه ٔ وجود گذاشت . او از یک خانواده ٔ متوسط متعلق بگروه بازرگانان بود. پدر بز...
-
فرمودن
لغتنامه دهخدا
فرمودن . [ ف َ دَ ] (مص ) در زبان پهلوی فرموتن و در پارسی باستان فرما و در کردی فرمون . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). حکم کردن .امر نمودن . فرمان دادن . (ناظم الاطباء) : اگر بگروی تو به روز حساب مفرمای درویش را شایگان . شهید بلخی .نزد آن شاه جهان کردش پیا...
-
پاروساتس
لغتنامه دهخدا
پاروساتس . [ ت ِ ] (اِخ ) تلفظ یونانی نام یکی از دختران اردشیر اول معروف به درازدست . این نام را فرانسویان پاریزاتیس تلفظ میکنند و مورخان پاروساتس را یونانی شده ٔ پُرُوشات یا پُرُوشّاتو میدانند و شاید بپارسی قدیم بمعنی پُرشاد بوده است . استرابو نام ا...