آشفتگی حارّهایtropical disturbanceواژههای مصوب فرهنگستانمنطقۀ مهاجر و سامانیافتۀ رگبارهای همرَفتی و توفانهای تندری منطقۀ حارّه که بدون گردش بستۀ باد است و حداقل بیستوچهار ساعت هویت خود را حفظ میکند
فرایند آشفتگی فرهنگی،روند آشفتگی فرهنگیcultural disturbance processواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه رفتار فرهنگی انسان که مواد فرهنگی را در بافتمان باستانشناختی آنها تغییرشکل دهد، مانند حفر راهآبها و اجاقها و تنورها و بناها و بافتارهای معماری
آشفتگیلغتنامه دهخداآشفتگی . [ ش ُ ت َ / ت ِ ] (حامص )کیفیت و چگونگی و صفت آشفته . خشم . غضب : نیاطوس چون دیدبنداخت نان ز آشفتگی بازپس شد ز خوان . فردوسی . || اختلال : ابتداء آ
آشفتگیفرهنگ فارسی عمیدشوریدگی؛ عاشقی؛ پریشانحالی؛ حالت آشفته بودن؛ عصبانیت؛ درهموبرهم بودن؛ بینظمی.
آشفتگیلغتنامه دهخداآشفتگی . [ ش ُ ت َ / ت ِ ] (حامص )کیفیت و چگونگی و صفت آشفته . خشم . غضب : نیاطوس چون دیدبنداخت نان ز آشفتگی بازپس شد ز خوان . فردوسی . || اختلال : ابتداء آ
آشفتگیفرهنگ فارسی عمیدشوریدگی؛ عاشقی؛ پریشانحالی؛ حالت آشفته بودن؛ عصبانیت؛ درهموبرهم بودن؛ بینظمی.
آشفتگیدیکشنری فارسی به انگلیسیagitation, caldron, chaos, disarrangement, disarray, discomposure, embarrassment, embroilment, furor, huggermugger, madness, mess, mix-up, muddle, snarl, tangle, tumble, tumult, turbulence, turmoil, welter
آشفتگیلغتنامه دهخداآشفتگی . [ ش ُ ت َ / ت ِ ] (حامص )کیفیت و چگونگی و صفت آشفته . خشم . غضب : نیاطوس چون دیدبنداخت نان ز آشفتگی بازپس شد ز خوان . فردوسی . || اختلال : ابتداء آ
آشفتگیفرهنگ فارسی عمیدشوریدگی؛ عاشقی؛ پریشانحالی؛ حالت آشفته بودن؛ عصبانیت؛ درهموبرهم بودن؛ بینظمی.
انسانآشفتگیanthroturbationواژههای مصوب فرهنگستانآشفتگی نهشتههای باستانشناختی درنتیجة فعالیتهای انسان نیز: انسانخاکآشفتگی anthropedoturbation
روانآشفتگیdeliriumواژههای مصوب فرهنگستاناختلال حاد فرایندهای روانی همراه با بیماری عضوی مغز که گاه با پریشانگویی همراه است