لغتنامه دهخدا
تشعشع. [ ت َ ش َ ش ُ ] (ع مص ) اندک ماندن از ماه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سپری شدن روزهای ماه جز مقدار کمی از آن : تشعشع الشهر تقضی الا اقله . (از اقرب الموارد). || شعاع انداختن . پرتو افکندن . پرتوافکنی . درخشندگی . ج ، تشعشعات . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح فیزیک