پهلودارلغتنامه دهخداپهلودار. [ پ َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ پهلو. || چرب پهلو. || که بکسان و نزدیکان و چاکران خود نعمت و مال رساند. که نوکران او از او بسیار منتفعشوند. منفعت رسان . (برهان ). سودرسان . نافع. کریم و جوانمرد. (آنندراج ): آقائی پهلودار؛ که نفع او بچاکران و نزدیکان برسد. که بزیردستان خو
پهلوگذارلغتنامه دهخداپهلوگذار. [ پ َ گ ُ ] (نف مرکب ) که از پهلو بگذرد. که از پهلو تواند گذشت : زدندش یکی تیغ پهلو گذارکه از خون زمین گشت چون لاله زار.نظامی .
پهلودارفرهنگ فارسی عمید۱. صاحب مال.۲. دارای مال و مکنت که به کسان و نزدیکان خود سود برساند و دیگران از پهلوی او سود و بهره ببرند.
پهلودارflankerواژههای مصوب فرهنگستانسرباز یا وسیلة نقلیه یا یگانی جزء (sub-unit) که برای حفاظت از یک پهلو، آرایش رزمی درحالحرکت میگیرد