آلوزردلغتنامه دهخداآلوزرد. [ زَ ] (اِ مرکب ) قسمی آلو که میوه ٔ آن خردتر از آلوسیاه و پوست و گوشت زرد دارد. در اوّل تُرُش خوش وچون برسد شیرین است . شاهلوک . (تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی ). شاهلوج . اجاص اصفر. آلوگرده . گرده آلو. گرده .
يضْبَطُ قواعِدَ الإجراءاتِدیکشنری عربی به فارسیدستور العمل اجراي را تنظيم مي کند , آيين نامه انضباطي (اجرايي) را تنظيم مي کند
آلوگردهلغتنامه دهخداآلوگرده . [ گ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) شاهلوک . شاهلوج . آلوزرد. رجوع به آلوزرد شود.
ادریکلغتنامه دهخداادریک . [ اَ ] (اِ) صورتی از اِدرِک . آلوزرد. و اریک لهجه ٔ آذری بمعنی زردآلو از همین کلمه آمده است .