آلیارانلغتنامه دهخداآلیاران . (اِخ ) نام محلی کنار راه اصفهان به نجف آباد، میان تیرانچه و کرسنگ در 14300گزی اصفهان .
هلورانلغتنامه دهخداهلوران . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش رزاب شهرستان سنندج که 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، لبنیات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
الرانلغتنامه دهخداالران . [ اَرْ را ] (اِخ ) تلفظی از اَرّان در قرون وسطی . رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2478 و الحلل السندسیه ج 1 ص 51 و اَرّان شود.
حصن الریاحینلغتنامه دهخداحصن الریاحین . [ ح ِ نُرْ رَ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 109).
سلطان الریاحینلغتنامه دهخداسلطان الریاحین . [ س ُ نُرْ رَ ] (ع اِ مرکب ) شاهسپرم . شاهسفرم . ریحان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کلمات فوق شود.