خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آماده کرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آماده کرده
لغتنامه دهخدا
آماده کرده . [ دَ / دِ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ساخته . مُعَدّ.
-
واژههای مشابه
-
اماده
دیکشنری فارسی به عربی
اجل , جاهز , جديد , مفيد , هدية
-
آماده شدن
لغتنامه دهخدا
آماده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بساختن . بسغدن . سغدن . آسغدن . بسیجیدن . سیجیدن . ساختن . شکردن . آراستن . حاضر، مهیا، مستعد، معد، مثمر، ممهد شدن . استعداد. تَهَیﱡاء. تیار، بساز، بسامان ، ساخته و پرداخته شدن .
-
آماده کردن
لغتنامه دهخدا
آماده کردن . [ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اِعداد. احتشاد. برساختن . ساختن . مهیا کردن . اشراط. تیار، راست ، بسامان کردن . پرداختن . ساختن و پرداختن . آمادن .
-
off-the-shelf item
اقلام آماده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وسایلی که مطابق با استانداردهای تجاری ساخته شده است و برای مصارف نظامی نیاز به تغییر کاربری ندارد
-
readymeal
غذای آماده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] غذای از پیشتهیهشدهای که پس از کمی حرارت دادن میتوان آن را مصرف کرد
-
stock music, music library
موسیقی آماده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] موسیقی ضبطشده و موجود که مجدداً مورد استفاده قرار گیرد
-
خط آماده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← خط آمادۀ واگذاری
-
library shot
نمای آماده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نما یا نماهایی که برای استفادۀ بعدی در بایگانی مرکز فیلمسازی یا ایستگاه تلویزیونی نگهداری میشود
-
آماده گردین
لهجه و گویش مازنی
aamaada gerdeyan آماده شدن حاضر شدن
-
غذای آماده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
convenience food
-
خوراک آماده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
delicatessen
-
آماده (خوراک)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
precooked
-
آماده احتراق
دیکشنری فارسی به انگلیسی
tinderbox