همارشواژهنامه آزاد[هَ ما رِش] ( پارسی پهلوی) ، علم حساب ، علم آمار.از دو بخش همار:آمار ،حساب و ــِ ش درست شده است که در مجموع به معنی علم حساب است. همار بن مضارع فعل هَماردن است که در پارسی دری به صورت آمار در آمده است.هماریشن، هماریشت، آمارش.
ام حمارشلغتنامه دهخداام حمارش . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) جانوری است کوچک با پاهای بسیار. (از المرصع).
آمارشناسلغتنامه دهخداآمارشناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) کسی که بقواعد علم آمار آگاهی دارد. متخصص احصائیه . (فرهنگستان ).
همارشواژهنامه آزاد[هَ ما رِش] ( پارسی پهلوی) ، علم حساب ، علم آمار.از دو بخش همار:آمار ،حساب و ــِ ش درست شده است که در مجموع به معنی علم حساب است. همار بن مضارع فعل هَماردن است که در پارسی دری به صورت آمار در آمده است.هماریشن، هماریشت، آمارش.
آمارشناسلغتنامه دهخداآمارشناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) کسی که بقواعد علم آمار آگاهی دارد. متخصص احصائیه . (فرهنگستان ).