هنملغتنامه دهخداهنم . [ هََ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پاپی شهرستان خرم آباد. دارای 160 تن سکنه ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است و ساکنان آنجا از طایفه ٔ پاپی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
انملغتنامه دهخداانم . [اَ ن َم م ] (ع ن تف ) کسی که بیشتر سخن چینی و نمامی کند. رسواکننده تر. (ناظم الاطباء). پرده درتر. نمام تر.- امثال : انم من التراب . انم من جرس . انم من جلجل </sp
آخرین نیای مشترکmost recent common ancestorواژههای مصوب فرهنگستانجدیدترین فردی که همة اندامگانهای خویشاوند در مجموعه بهطور مستقیم از آن به وجود آمدهاند اختـ . آنیم MRCA
انیملغتنامه دهخداانیم . [ اَ ] (ع اِ) انام . خلق . آفریدگان . (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). انام و خلق و جن و انس . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || جمیع آنچه بر روی زمین است . (ناظم الاطباء).
مانحن فیهلغتنامه دهخدامانحن فیه . [ ن َ ن ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنچه ما در آن هستیم و مطلب حالیه . (ناظم الاطباء). آنچه در آنیم . موضوع بحث ما. موضوع سخن مسأله ٔ مانحن فیه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
بر آن بودنلغتنامه دهخدابر آن بودن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) اعتقاد داشتن . عقیده داشتن . معتقد بودن . بصدد بودن . عزم داشتن . تصمیم کردن . سر آن داشتن . آهنگ آن داشتن : بر آنست کاکنون به بندد ترابشاهی همی بد پسندد ترا. دقیقی .بر آنم که امر