وآةلغتنامه دهخداوآة. [ وَ ] (ع ص ) مؤنّث ِوأی به معنی سخت شتاب کننده و تیزرونده از چهارپایان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به وأی شود.
زنویدنلغتنامه دهخدازنویدن . [ زَ ن َ دَ ] (مص ) زنوئیدن . (ناظم الاطباء). آواز کردن اسب و گرگ و سگ باشد. و نیز آه زدن و نالیدن . (آنندراج ). رجوع به زنوییدن شود.
گاهلغتنامه دهخداگاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فر
acesدیکشنری انگلیسی به فارسیآه، ذره، اس، نقطه، ذره کوچک، رتبهء اول، ستاره یا قهرمان تیمهای بازی، تک خال زدن
هاله زدنلغتنامه دهخداهاله زدن . [ ل َ / ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) به دورادور چیزی حلقه زدن و ایجاد کردن : تا درنیاید انجم و افلاک در نظراز دود آه هاله به دور قمر زدیم .علی خراسانی (از