اوننگلغتنامه دهخدااوننگ . [ اَ ن َ ] (اِ) به معنی اوشنگ است و آن ریسمانی باشد که قبا و لنگی و قطیفه و امثال آن بر آن اندازند و گاهی خوشه های انگور نیز از آن بیاویزند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
هاونانلغتنامه دهخداهاونان . [ وَ ] (پهلوی ، اِ) در زبان اوستایی «هاوَنَن » یکی از هشت مقام روحانی دین مزدیسنا است . هاونان بزرگترین پیشوای دارای درجه ٔ نخستین بوده که به تهیه کردن هوم گماشته میشده است . (یشتها ج 1 ص 469 و <span
آونگانلغتنامه دهخداآونگان . [ وَ ] (ص مرکب ) در تداول عوام ، آونگ . دروا. معلق . آویخته . و فصیح آن آویزان باشد. بیت ذیل را در فرهنگها برای کلمه مثال می آورند : رفته با بازوش از تندی ّ مرکب آستین گشته آونگانش از پهلوی استر پوستین .جلال الدین