خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آویخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آویخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) (ص مف .) 1 - آویزان شده ، معلق . 2 - چنگ زده ، تمسک جُسته . 3 - مورد سؤال قرار گرفته .
-
جستوجو در متن
-
آونگون
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص فا.) معلق ، آویخته .
-
آونگان
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص فا.) آویخته ، معلق ، آونگ .
-
نگونسار
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص مر.) سرازیر، آویخته شده .
-
دلنگ
فرهنگ فارسی معین
(دِ لَ یا لِ) (ص .) آویخته .
-
انسدال
فرهنگ فارسی معین
(اِ س ِ) [ ع . ] (مص ل .) آویخته شدن .
-
مصلوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) به صلیب کشیده شده ، به دار آویخته .
-
سلطقی
فرهنگ فارسی معین
(سَ طَ) (اِ.) نوعی از پوشش قلندران است که پاره ها از آن آویخته باشد.
-
هروشر
فرهنگ فارسی معین
(هُ رُّ شُ) (ص مر.) پاره پاره و آویخته .
-
آویزان
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - معلق ، آویخته . 2 - در حال جنگ و گریز.
-
اندروا (ی ) (اَ دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص مر.) 1 - سرگشته . 2 - معلق ، آویخته .
-
تعلق
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دلبستگی داشتن . 2 - آویخته شدن .
-
نارپستان
فرهنگ فارسی معین
(پ ) (ص مر.) دختر یا زنی که پستان های او سخت و سفت باشد و آویخته نباشد.
-
فروهشته
فرهنگ فارسی معین
( ~ . هِ تِ) (ص مف .) 1 - فرو افتاده . 2 - سست . 3 - آویخته شده .