آیفرفرهنگ نامها(تلفظ: āy far) (آیفر) (ترکی ـ فارسی) شأن و شکوه ماه ، عظمت ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو .
فر قه ی آبی دواژنیرو هاواژهنامه آزادفرقه آبی دوژانیرو ها:تندر قاتل . آورنده ستم وظلماز رعد وبرق . نابود کننده آونکی ها و روشنایی
خجسته فرلغتنامه دهخداخجسته فر. [ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ف َرر ] (ص مرکب ) فرخ فر. فرخنده فر. نکوفر. مبارک فر. نکوفر. و رجوع به فر شود.
frizzlesدیکشنری انگلیسی به فارسیفریزل ها، فر، جلزوولز، غذا را سرخ کردن، جزجز کردن، فر زدن، فر دادن مو
بی فرلغتنامه دهخدابی فر. [ ف َ / ف َ رر ] (ص مرکب ) (از: بی + فر) فاقد فر. مقابل بافر. مقابل فره مند : سخنگوی بی فر و بی هوش گشت پیامش سراسر فراموش گشت . فردوسی .رجوع به فر شود.