أخْمَدَ الثّوْرَةدیکشنری عربی به فارسیانقلاب را خاموش کرد (خفه کرد) , جنبش را خاموش کرد , جنبش را خفه کرد
اخمادلغتنامه دهخدااخماد. [ اِ ] (ع مص ) اخماد نار؛ آتش فرونشاندن . (تاج المصادر بیهقی ). فروکشتن آتش . فرونشاندن زبانه ٔ آتش . || آرمیدن . خاموش شدن .