لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) مرسی . یکی از شیوخ اهل طریقت و زاهدی مشهور. گویند: یعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن مقیسی پس از کشتن برادر خود از کرده پشیمان گشت و طالب شیخی شد که خود را تسلیم وی کنداو را به شیخ ایوب بن شعیب بن حسن حوالت کردند یعقوب کس بطلب او فرستاد شیخ