لغتنامه دهخدا
افتتان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در فتنه افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بفتنه افتادن . (تاج المصادر بیهقی ).در فتنه واقع شدن . (از اقرب الموارد). در فتنه افتادن . (از لطائف و کنز بنقل غیاث اللغات ) : ور گریزم من روم سوی زنان همچو