غاز تایوانیAnas formosaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای کوچک جثه از اردکیان و راستۀ غازسانان با بدن حنایی یا قهوهای روشن و بالهای سفید
عنازلغتنامه دهخداعناز. [ ع َن ْ نا ] (اِخ ) امیر قرمیسین (کرمانشاه ) و طارم در زمان شمس الدوله . و نام او در شرح حال شیخ الرئیس ابوعلی سینا آمده است . رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 419 و تتمه ٔ صوان الحکمة ص 48 شود.
پاناسلغتنامه دهخداپاناس . (اِخ ) فُتی نُس . طبیب فرانسوی . وی اصلاً یونانی بود و در سِفالُنی بسال 1832م . (1247 هَ . ق .) ولادت یافت و بسال 1860م . (1276 هَ .
اناسلغتنامه دهخدااناس . [ اُ ] (ع اِ) مردمان . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). مردم . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). انس . ناس . (فرهنگ فارسی معین ) : یوم ندعوا کل اناس بامامهم . (قرآن 71/
انسفرهنگ فارسی معین(اَ نَ) [ ع . ] (ص .) 1 - کسی که بدو انس گیرند. 2 - گروهی که در یک جا مقیم باشند؛ ج . آناس .
اناسلغتنامه دهخدااناس . [ اُ ] (اِخ ) شهریست در کرمان از نواحی روذان و در سرحد فارس و کرمان واقع است . (از معجم البلدان ).
مقبرلغتنامه دهخدامقبر. [ م َ ب َ ] (ع اِ) گورستان . (زمخشری ). موضع قبر و گویند هذا مقبرفلان . (ناظم الاطباء). گورگاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): لکل اناس مقبر بفنائهم ینقصون و القبور تزید. (منتهی الارب ). || گور. (ناظم الاطباء).