حجابگهلغتنامه دهخداحجابگه . [ ح ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) محلی که در حجاب باشد. جای پوشیده : خواجه را در حجابگه دیدندحاجبانه ز کار پرسیدند.نظامی (هفت پیکر).
حزابةلغتنامه دهخداحزابة. [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن نعیم بن عمروبن مالک بن ضیب ضبابی . در سال تبوک اسلام آورد. یکی از نوادگانش از پدرانش از او روایت دارد که «لاخطة لاحد علی احد فی دارالعرب الا علی نخل ثابت او عین جاریة او بئر معمورة...» و حدیث دیگر نیز دارد. (الاصابه قسم <span class="hl" dir="ltr"
حزابةلغتنامه دهخداحزابة. [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) سلمی ، مکنی به ابوقطن . یحیی بن سعید در مغازی از او یادکرده است که در وفد بنی سلیم بود و شعری از عباس بن مرداس درباره ٔ او آورده است . (الاصابة قسم 1 ج 2 ص <span class="hl" dir="ltr"