باطنةلغتنامه دهخداباطنة. [ طِ ن َ ] (ع اِ) تأنیث باطن . اندرون . سریرة. (اقرب الموارد). (المنجد). رجوع به باطن شود.- اوجاع باطنة ؛ دردهای درونی . (یادداشت مؤلف ).- باطنةالبلد ؛ اندرون شهر. باطن البلد. مجموعه ٔ خانه ها و بازارهای داخلی ش