حبتللغتنامه دهخداحبتل . [ ح َ ت َ ] (ع ص ) مرد کم گوشت وکم جثه ٔ غیر تناور. (منتهی الارب ). کم جثه ٔ ناتناور.
ابتلاءلغتنامه دهخداابتلاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ابتلا. آزمودن . بیازمودن . آزمایش . امتحان . آزمایش کردن . خبر پرسیدن . اختبار. (از آنندراج ). || در بلا و رنج افکندن . مبتلا کردن . گرفتار و دچار رنجی کردن . || در بلا افتادن . گرفتاری . (از آنندراج ) : گفت رنج احمقی قهر
ابتلاجلغتنامه دهخداابتلاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) صبح برآمدن . صبح دمیدن . روشن گردیدن صبح . روز دمیدن . بامداد شدن . روز برآمدن .
ابتلاعلغتنامه دهخداابتلاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فروبردن با حلق و گلو. بلع. (زوزنی ). بگلو فروبردن . بلعیدن . فروبردن . فرودادن . تو دادن . قورت دادن (در تداول عامه ).
آبسنگ آبتَلیshoal reefواژههای مصوب فرهنگستانآبسنگی که در بین تودههای نامنظمی شکل میگیرد که در میان آبتَلهایی (shoals) از پودۀ آبسنگی آهکی غوطهور هستند
تجفجفلغتنامه دهخداتجفجف . [ ت َ ج َ ج ُ ] (ع مص ) خشک شدن . (زوزنی ). نیم خشک گردیدن جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تجفجف الثوب ابتل ثم جف و فیه ندی فان یبس کل الیبس قیل قف . (اقرب الموارد). تر شد جامه پس خشکیدو در او نمی هست . (شرح قاموس ). || پر بادگردیدن پرنده . (منتهی الا
ابتلاءلغتنامه دهخداابتلاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ابتلا. آزمودن . بیازمودن . آزمایش . امتحان . آزمایش کردن . خبر پرسیدن . اختبار. (از آنندراج ). || در بلا و رنج افکندن . مبتلا کردن . گرفتار و دچار رنجی کردن . || در بلا افتادن . گرفتاری . (از آنندراج ) : گفت رنج احمقی قهر
ابتلاجلغتنامه دهخداابتلاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) صبح برآمدن . صبح دمیدن . روشن گردیدن صبح . روز دمیدن . بامداد شدن . روز برآمدن .
ابتلاعلغتنامه دهخداابتلاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فروبردن با حلق و گلو. بلع. (زوزنی ). بگلو فروبردن . بلعیدن . فروبردن . فرودادن . تو دادن . قورت دادن (در تداول عامه ).