لغتنامه دهخدا
ابراق . [ اِ ] (ع مص ) برق افتادن بر کسی . رسیدن برق کسی را.زدن برق کسی را. || برداشتن ناقه دم خود را در اثر آبستنی . || ترسانیدن مردم . بیم کردن . توعید کردن . تهدید کردن . (زوزنی ). || ریختن آب بر روغن زیت . || تندر و درخش آوردن آسمان . || برق افتادن . برق زدن . رعد و برق ن