ابریشمیفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه از ابریشم بافته یا ساخته شده باشد.۲. (اسم، صفت نسبی) ابریشمفروش.۳. مانند ابریشم؛ نرم.۴. (اسم) (پزشکی) = کاپوت
ابریشمیلغتنامه دهخداابریشمی . [ اَ ش َ ] (ص نسبی ) ابریشم فروش . ابریشم تاب . ابریسمی . || از ابریشم : دستمال ابریشمی . || منسوب به ابریشم .
ابریشمیseriseousواژههای مصوب فرهنگستانویژگی نوعی کرکپوش پوشیده از کرکهای بلند و خوابیده و ابریشممانند
ابریشمیفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه از ابریشم بافته یا ساخته شده باشد.۲. (اسم، صفت نسبی) ابریشمفروش.۳. مانند ابریشم؛ نرم.۴. (اسم) (پزشکی) = کاپوت
ابریشمیلغتنامه دهخداابریشمی . [ اَ ش َ ] (ص نسبی ) ابریشم فروش . ابریشم تاب . ابریسمی . || از ابریشم : دستمال ابریشمی . || منسوب به ابریشم .
ابریشمیseriseousواژههای مصوب فرهنگستانویژگی نوعی کرکپوش پوشیده از کرکهای بلند و خوابیده و ابریشممانند
ابریشمیفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه از ابریشم بافته یا ساخته شده باشد.۲. (اسم، صفت نسبی) ابریشمفروش.۳. مانند ابریشم؛ نرم.۴. (اسم) (پزشکی) = کاپوت
ابریشمیلغتنامه دهخداابریشمی . [ اَ ش َ ] (ص نسبی ) ابریشم فروش . ابریشم تاب . ابریسمی . || از ابریشم : دستمال ابریشمی . || منسوب به ابریشم .
ابریشمیseriseousواژههای مصوب فرهنگستانویژگی نوعی کرکپوش پوشیده از کرکهای بلند و خوابیده و ابریشممانند
جلای ابریشمیsilky lusterواژههای مصوب فرهنگستانجلای ابریشممانند کانیهایی که دارای ساختار رشتهای هستند