حبرانیلغتنامه دهخداحبرانی . [ ح ُ نی ی ] (اِخ ) ابوراشد. احضر نام داشت و بعض اصحاب پیغمبر را دریافت . و از شامیان محسوب است و مردم آنجا از وی روایت کنند. (سمعانی 153ب ). رجوع به حبران شود.
حبرانیلغتنامه دهخداحبرانی . [ ح ُ نی ی ] (اِخ ) ابوسعید عبداﷲبن بشر الحبرانی السکسکی . در عداد شامیان بشمار آید و به عبداﷲبن ابی اماس معروف است . و ابوعبدة حداد و محمدبن حمران از وی روایت کنند. او ساکن بصره بود. (سمعانی 153 ب ).
آبرنگلغتنامه دهخداآبرنگ . [ رَ ] (اِخ ) نام شهری از کشمیر برساحل نهر چالنگر در شمال سملان بفاصله ٔ 288 هزار گز.
ابرنیلغتنامه دهخداابرنی . [ ] (اِ)به رومی نام لوف الصغیر است . (تحفه ). خبزالقرود. آذان الفیل . پیلغوش . پیلگوش . رجل العجل . و ظاهراً این کلمه مصحف آرم لاتینیه است .