هزاهزلغتنامه دهخداهزاهز. [هََ هَِ ] (ع اِ) در مؤیدالفضلا در جنب لغات فارسی نوشته شده . جنبش و حرکتی را گویند که از ترس خصم در میان لشکر به هم رسد، و در کنزاللغه به معنی فتنه ها
برآوردنلغتنامه دهخدابرآوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن . (ناظم الاطباء). بلند کردن . (آنندراج ). رفع. بالا بردن . بربردن . بردن به سوی بالا : درآید از آن پشت اسبش بزیربگیرد
شغب ناکلغتنامه دهخداشغب ناک . [ ش َ غ َ ] (ص مرکب ) صاحب آوازه . (آنندراج ). خروشان . نالان . فریادکنان . (یادداشت مؤلف ). غرش کنان . با شور و غوغا : تا روی به جنبش ننهد ابر شغب ن
ناکلغتنامه دهخداناک . (پسوند) پسوند اتصاف است ، پهلوی : ناک . این پسوند با الحاق به اسماء یا به بن کلمات فعلی ، تشکیل صفت میدهد. از این قبیل است : خشمناک ، ترسناک ، دردناک ، شر
روی نهادنلغتنامه دهخداروی نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) روی گذاشتن . روی آوردن . متوجه شدن . راهی شدن . متوجه گشتن . رفتن . (یادداشت مؤلف ). توجه . (ترجمان القرآن ) : نهاده رو