آبجیلغتنامه دهخداآبجی . (از ترکی ، اِ مرکب ) (از ترکی ِ آغاباجی ، مرکب از: آغا، سید و سیده + باجی ، خواهر) در تداول خانگی ، خواهر.
آبجیلغتنامه دهخداآبجی . [ ب َ ] (ص نسبی ) ظاهراً منسوب به آبج معرب آبه (آوه )، و محتمل است که آبج محلی دیگر باشد.
ابزیملغتنامه دهخداابزیم . [ اِ ] (معرب ، اِ) زبانه ٔ پیش بند یعنی کمرسار. (دستورالاخوان قاضی محمد دهار). زبان مانندی که در یک سر کمربند باشد و در حلقه ٔ سر دیگر گردد. (منتهی الارب ). زبانه ٔ بربند. حلقه ٔ سینه بند. زبانه ٔ کمربند و کمرسار. (مهذب الاسماء). ابزام . ابزین . ج ، ابازیم .
ابزيمدیکشنری عربی به فارسیسگک , قلا ب , پيچ , باسگک بستن , دست وپنجه نرم کردن , تسمه فلزي , چپراست , خم شدن
ابزیملغتنامه دهخداابزیم . [ اِ ] (معرب ، اِ) زبانه ٔ پیش بند یعنی کمرسار. (دستورالاخوان قاضی محمد دهار). زبان مانندی که در یک سر کمربند باشد و در حلقه ٔ سر دیگر گردد. (منتهی الارب ). زبانه ٔ بربند. حلقه ٔ سینه بند. زبانه ٔ کمربند و کمرسار. (مهذب الاسماء). ابزام . ابزین . ج ، ابازیم .