عادات غذاییfood habits, dietary habits, eating habitsواژههای مصوب فرهنگستانرفتار افراد در انتخاب و مصرف غذا
حبیشلغتنامه دهخداحبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الحسن . نام طبیب و گیاه شناسی صاحب تألیف در فن خویش و ابن البیطار در مفردات از او بسیار روایت آرد. رجوع به حبیش اعسم شود.
حبیسلغتنامه دهخداحبیس . [ ح َ ] (اِخ ) قلعه ای به سواد، از اعمال دمشق است ، و آن را حبیس جلدک گویند. (معجم البلدان ).
ابصارلغتنامه دهخداابصار. [ اِ ] (ع مص )دیدن . دیدن بچشم و به دل . رؤیت . || اعلام . دیده ور گردانیدن . || روشن و پیدا شدن .
ابوالصلتلغتنامه دهخداابوالصلت . [ اَبُص ْ ص َ ] (اِخ ) هروی . صاحب حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام . رجوع به صص 226 - 228 حبیب السیر ج شود.
ابصارلغتنامه دهخداابصار. [ اِ ] (ع مص )دیدن . دیدن بچشم و به دل . رؤیت . || اعلام . دیده ور گردانیدن . || روشن و پیدا شدن .
خرابصلغتنامه دهخداخرابص . [ خ َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ خربصة.رجوع به خَربَصَة و خِربَصَة در این لغت نامه شود.
حابصلغتنامه دهخداحابص . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حبص . سخت رونده . صاحب این کلمه را آورده و سید مرتضی زبیدی در تاج العروس گوید این کلمه تصحیف جابص با جیم مُوحّده است .
بصابصلغتنامه دهخدابصابص . [ ب َ ب ِ ] (ع اِ) کمیت بصابص ؛آنکه سرخی وی بر سپیدی غالب باشد. (منتهی الارب ). کمیتی که سرخی وی بر سپیدی غالب باشد. (ناظم الاطباء).