هبلاعلغتنامه دهخداهبلاع . [ هَِ ] (ع ص ) مرد پرخوار فراخ گلو که لقمه های بزرگ بردارد. (ناظم الاطباء). مرد بسیارخوار بزرگ لقمه ٔ فراخ گلو. (منتهی الارب ). مأخوذ از بلع. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). هبلع.
حبیلةلغتنامه دهخداحبیلة. [ ح َ ل َ ] (اِخ ) ابن عامر. عسقلانی او را به عنوان حبیلة و حثیلة و حمیلة یاد کرده است . رجوع به حمیله و الاصابه ج 1 ص 325 و 326 و ج 2</span
حبلةلغتنامه دهخداحبلة. [ ح ُ ل َ ] (اِخ ) قریه ای از قرای عسقلان که حاتم بن سنان حبلی بدان منسوب است . (معجم البلدان ).