ابلنداحلغتنامه دهخداابلنداح . [ اِ ل ِ ] (ع مص )پهن و دراز شدن . || فراخ شدن جای . || منهدم گشتن . ویران شدن حوض و عمارت و نبات .
پهن و درازلغتنامه دهخداپهن و دراز. [ پ َ ن ُ دِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) عریض و طویل . باعرض و طول . دارای پهنا و درازا : یکی خانه دیدند پهن و درازبرآورده بالای او شست باز. فردوسی .ابلنداح ؛ پهن و دراز شدن . فراخ شدن جای . (منتهی الارب )