لغتنامه دهخدا
ابن سماک . [ اِ ن ُ س َم ْ ما ] (اِخ ) ابوالعباس محمد کوفی قاضی . در زمان هارون الرشید به بغداد آمد و چندی آنجا ببود، پس از آن بکوفه مراجعت کرد. او مردی فصیح و لَسِن بوده و کلمات قصار در امثال و مواعظ داشته است . و ابن الندیم در جمله ٔ زُهّاد از زاهدی به کنیت ابن السماک نام ب