خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابواب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابواب
/'abvāb/
معنی
= باب۲
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بابها، بخشها، فصلها
۲. درها، مدخلها
برابر فارسی
درها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابواب
واژگان مترادف و متضاد
۱. بابها، بخشها، فصلها ۲. درها، مدخلها
-
ابواب
فرهنگ واژههای سره
درها
-
ابواب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ باب] 'abvāb = باب۲
-
ابواب
لغتنامه دهخدا
ابواب . [ اَب ْ ] (اِخ ) یا الابواب . جبال پیرنه . (نخبةالدهر).
-
ابواب
لغتنامه دهخدا
ابواب .[ اَب ْ ] (ع اِ) ج ِ باب . درها. مَداخل : بجود و رای بکرده ست خلق را بی غم بعدل و داد گشاده ست بر جهان ابواب . مسعودسعد.بلا گرچه مقدور از ابواب دخول آن احتراز واجب . (گلستان ). || فصول . مباحث . بخشها. حیثیات . اقسام . موارد. مسائل .امور : بهم...
-
ابواب
فرهنگ فارسی معین
( ا َ ) [ ع . ] (اِ.) جِ باب . 1 - درها. 2 - فصل ها، مبحث ها.
-
واژههای مشابه
-
أَبْوَاب
فرهنگ واژگان قرآن
درها
-
ذات ابواب
لغتنامه دهخدا
ذات ابواب . [ ت ُ اَب ْ ] (اِخ ) موضعی است در باب القریتین براه مکه و آن قریه ای است طسم و جدیس را. یاقوت ازاصمعی و او از ابوعمروبن العلاء روایت کند که گفت ، در ذات ابواب درمهائی یافت شد هر یک بوزن شش درهم و دو دانگ از دراهم ما. و من به یابندگان آن د...
-
ابواب جمعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ابواب جمع) [عربی. فارسی] 'abvābjam'i ۱. آنچه از درآمد یا اموال که در اختیار کسی است.۲. (اسم، صفت نسبی) مجموعۀ کارکنان زیر فرمان یک نفر یا یک سازمان.
-
ابواب جمعی
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ جَ) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به ابواب جمع ؛ دریافت ها و وصولی - های مادر حساب ، دخل ها و دریافت های صاحب جمع . 2 - گروهی که در یک مجموعه کار م ی کنند.
-
واژههای همآوا
-
أَبْوَاب
فرهنگ واژگان قرآن
درها
-
جستوجو در متن
-
abwab
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابواب