خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابواب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابواب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ باب] 'abvāb = باب۲
-
واژههای مشابه
-
ابواب جمعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ابواب جمع) [عربی. فارسی] 'abvābjam'i ۱. آنچه از درآمد یا اموال که در اختیار کسی است.۲. (اسم، صفت نسبی) مجموعۀ کارکنان زیر فرمان یک نفر یا یک سازمان.
-
جستوجو در متن
-
تفعل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tafa''ol در صرف عربی، از ابواب ثلاثی مزیدٌفیه.
-
تفعیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] taf'il در صرف عربی، از ابواب ثلاثی مزیدٌفیه.
-
جمعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جمع) [عربی. فارسی] jam'i ۱. مربوط به یک جمع؛ عمومی؛ همگانی: وظایف جمعی.۲. [مجاز] ابواب جمعی.
-
تفاعل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafā'ol ۱. در صرف عربی، از ابواب ثلاثی مزیدٌفیه که مصدرهای این باب بیشتر بر اشتراک و همکاری، تفاهم و تعاون، یا اظهار امری برخلاف واقع دلالت دارد، مانندِ تجاهل، تمارض.۲. [قدیمی] تٲثیر متبادل بین دو جسم یا دو ماده.
-
تمییز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamyiz ۱. جدا کردن؛ فرق گذاشتن؛ امتیاز دادن؛ جدا کردن و شناختن چیزها از یکدیگر.۲. (اسم) قوۀ نفسیه که انسان بهوسیلۀ آن معانی را استنباط میکند.۳. (اسم) از ابواب نحو.۴. (اسم) (ادبی) کلمهای که رفع ابهام ماقبل کند، و اگر آن را...
-
باب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] bāb ۱. درخور؛ شایسته: باب روز.۲. رایج: ◻︎ به بازاری که دلال است دلدار / متاع ناله هم باب است بسیار (زلالی: لغتنامه: باب).۳. (اسم) موضوع؛ باره؛ مورد: در این باب.۴. (اسم) قسمتی از یک کتاب که دارای استقلال نسبی باشد؛ فصل.۵. (اسم) (جغرافیا...